زندگی نامه حضرت ابالفضل عباس (ع)

قسمت دوم(قسمت آخر)

Image and video hosting by TinyPic در طی زندگی سی و چند ساله خود حوادث مهمی را مشهده و بحرانهای عظیمی را در اجتماع امت اسلام دیده و تجربه کرده بود . از کودکی تا نو جوانی در خانه امیر مومنان و در جو صبر و مظلومیت و استقامت پدر بالیده بود، و گام به گام ، امیر ایمان همه اعصار را مشاهد کرده بود که باو جود چنین شجاعت و صولتی ، برای مصلحت دین و پیشبرد اهداف الهی و استحکام پایه های اسلام چگونه در برابر غاصبان اوناع نامردمی های آنان تحمل مدارا می کرد.وسپس انقلاب مردم و شورش آنان علیه دستگاه خلافت و تحول وضع اجتماع را ملاحضه کرده بود و هجوم تشنگان بیعت با امیرالمومنین را که شرمنده وپشیمان از گذشته ،با اصرار حکومت او را می خواستند ،و سپس فتنه های ((ناکثان))و((قاسطان))و((مارقان)) را که احیاء ضلالتی که از غاصبان به ارث برده بودند حکو.مت عدل ونور امیرالمومنین را بر نمی تابیدند....

و سرانجام شهادت خورشید عدل و علم و فضیلت را در محراب خون دیده بود ، وسستی و گمراهی و تباهی مسلمانان نمایانی را که از ثقل عدل علوی رنجور بودند و از دریافت حُسن ِ حسنی (ع) کور ، و همان لایق پشوائی و حکومت حیوانی چون معاویه منفور....

و در این هنگام دیگر عباس جوانی بود که با تمام وجود در خدمت حق قرار می گرفت و عنصر نورانیش که از چنان پدری ریشه گرفته و از شیر چنان مادری پرورش یافته بود سرار وقف راه خدا و دفاع از دین مبین و حمایت امام راستین می شد؛ بدین گونه بود که برادری با صولت شیر و دلی سر شار از ایمان ومعرفت ، در کنار دو برادر ارجمند و دو امام بزرگوار قرار گرفت که به فرمان صریح رسول خدا (ص) چه قیام کنند و چه صلح و مدارا ، امام بر حق و پیشوای مطلق همه مسلمانان می بودند...که فرمود :((هذا ابنای امامان قاما او قعدا))...و هر دو یادگار خاندان نبوت ونور ، پرورده دامان کوثر تقوی و شعور ، وارث علم و امامت ، و پاسدار ایمان و عدل و دیانت ، پیشوای مومنان پاک سرشت ، و سرور جوانان بهشت...

پس از آن که امام مجتبی (ع) با دسیسه معاویه به شهادت رسید ،امام حسین (ع) از همه افراد خاندان تنها ((عباس))(ع) را در کنار خود در تغسیل پیکر مطهر آن امام معصوم شرکت داد، و با تو جه به آن که غسل و کغن و دفن معصومین فقط توسط معصوم انجام می شود ، این عنایت و مشارکت گویای منزلت ویژه و مقام ارجمند قمر بنی هاشم عباس بن علی (ع) است...همچنانکه صادق (ع) نیز در تقدیر از مقام معنوی آن گرامی می فرماید :((کان عمنا العباس بن علی نافذ البصیرة صلب الیمان...))، عموی ما عباس ابن علی 7 بینش و معرفت ژرف و ایمانی استوار داشت.....

پایان

برگرفته از : ساقی تشنگان فضیلت

نوشته: ابولفضل موسوی گرمارودی

مختصر زندگی ابالفضل علمدار

نامش : عباس

کنیه اش: ابالفضل،ابوفاضل

لقبش:قمر بنی هاشم ،سقا،باب الحوائج


او فرزند رشید امیر مومنان علی بن ابی طالب (ع) است. در چهارم ماه شعبان سال 26 هجری در مدینه چشم به جهان گشود . مادرش بانوی ارجمند و با ایمان ((فاطمه))معروف به((ام البنین))دختر ((حزام بن خالد))از قبیله ((بنی کلاب ))است...

امیر مومنان علی (ع) پیش از ازدواج با این بانوی بزرگوار با برادر خود جناب ((عقیل بن ابی طالب )) که در شناسایی انساب و قبائل عرب بسیار خبره و آگاه بود مشورت کرد و از او خواست بانوئی با ضیلت و از خاندانی شجاع و نجیب و آبرومند به او معرفی کندو جناب عقیل ، فاطمه دختر((حزام بن خالد کلابی))را به او پیشنهاد کرد.و مدتی بعد پس از خواستگاری و انجام تشریفات مقدماتی ، این بانوی شریف به خانه امیر مومنان آمد ، و در همان آغاز زندگی مشترک با امیر مومنان (ع) عملا روحیه نجیب و فروغ ایمان و معرفت خود را نشان داد.گویند او به خدمت زینب کبری (ع) آمد و در خطاب به او دگر فرزندان حضرت زهرا (ع) عرض کرد :عزیزان من ،من کنیز شما نوادگان پیامبرم و برای خدمتگزاری شما به این جا آمده ام !

آری از دامان چنین مادری چنان فرزندی بوجود می آید . فرزندی که اسوه وفا و ادب و مواسات و فداکاری است؛ فرزندی که تا برترین قله هایی که فقط برای معصومین عروج به آن ممکن است بالا می رود و به جایگاهی می رسد که در عرصه رستخیز ، همه شهیدان تاریخ مقام و منزلت او غطبه می برند....

چهرمین امام حضرت زین العابدین (ع) فرمودند:((برای عمویم عباس نزد خدا مقام و منزلتی است که در قیامت همه شهدا به آن غبطه میبرند)). از ام البنین برای امیر مومنا (ع) چهار پسر بوجود آمد :((عباس)) ، ((جعفر))،((عبدالله)) ، ((عثمان)) و عباس (ع) بزرگترین برادران مادری خود بود...

((عباس)) در دامان پاک چنین مادر بزرگواری پرورش می یافت ، و در سایه تربیت پدری که تاریخ انسانیت مدیون فضیلتهای اوست.محیط پرورش عباس ،محیط شجاعت و دلاوری ،علم و بین ، فصاحت و سخنوری ، اخلاق و فضیلت بود ، همه این خصلتها در شخصیت عباس جمع شد و در عرصه های گوناگون زندگی او بروز کرد ، و آخرین نمود آن، جهاد شگرف او در کربلای حسینی و وفا و ایثار او در رکاب امام (ع)و مقاومت و پایداری او در حمایت و دفاع از دین و حقیقت است که او را در ردیف برگزیدگان آسمانی قرار داده است. از کدکی آثار عنایتی و یژه در او مشهور بود . گویند امیر مومنان گاه او را بر زانوی خود می نشاند و بازوان کوچک او را می بوسید و می گریست. یکبار پدر بزرگوارشان او را بر زانوی خویش نشانده و به او شمارش اعداد را می آموخت . عباس کوچک و زیبا را نوازش کرد و به او فرمود : پسرم بگو ((واحد))بگو ((واحد))...

عباس با لحن کودکانه و ابتدائی خود گفت : واحد...

امیر (ع) فرمود : بگو ((اثنین))....

عباس با شمان سیاه و معصو مانه خود به چهره آسمانی امیر مومنان نگریست و گفت : نه پدر جان ، با زبانی که((واحد))گفتم ((اثنین )) نمی گویم ...!

((عباس )) از نو جوانی به شهامت و دلیری نامور شد. کاملا آشکار بود که با همسایگان خود قابل قیاس نیست ؛ صولت امیر مومنان علی (ع) در او جلوه گر بود و خیلی زود در میان همگنان و سپس در همه اجتماع به دلاوری بی بدیل که از او حساب می بردند شهرت یافت. اما شجاعت و دلاوری تنها خصلت چشمگیر ((عباس)) نیست ، او در مراتب علم و معرفت و عبادت نیز از پدر بزرگوار و برادران معصوم خویش نشانه ها داشت. او به راستی عابد محراب شب و شیر عرصه روز بود؛ ارز اکثریت عبادت و سجده های طو لانی شبهای عبادت ، سر مقدس او در میان سهای شهدا با اثر سجده پیشانی متمایز بود....

قسمت دوم را دفعه بعد می نویسم